* مرا ببخش - علیرضا قربانی
دیروزم تماما کابوس بود. صبح پیام داد و یه ویدیو از یه توریست استرالیایی به وطن فرستاده بود و گفت اینو میدیدم دلم واست تنگ شد و منم خوشحال شدم :) اما بعد از اینکه مکالمه رو ادامه دادم و کامنت گذاشتم، هیچ واکنشی نشون نداد و رفت ینی بهتره بگم ناپدید شد.
صبح ویدیوهایی که ب۲ از سیزده به در فرستاده بود رو دیدم و روند پیر شدن تنها نقاط امن زندگیم، دلم میشکنه از اینهمه اضطرابی که همیشه و از وقتی که یادم میاد دارم ... حس تنهایی عمیقی که از بچگی باهامه تا وقتی بعد از ۲۰ سال کاملا اورولمد شده بودم و حتی احساسات خودم واسه خودم ولید نبودن و حس میکردم دارم بهانه میارم :)!
تمام روز منتظر بودم، ولی شب حس کردم که واقعا دلم مچاله شده ... از اینکه باید برای حضور آدما هم انتظار بکشم، چه برسه به توجه سالم و بودن و دوست داشتنشون. شب باز هم خواب کنکور رو دیدم و اینکه منتظر رتبهم بودم و نمیدونستم دارم از خودم فرار میکنم یا محیط ... جالبه وقتایی که از چیزی ناراحتم، همیشه خواب دوران کنکور رو میبینم. سردرگمی و ترس از رویارویی با خواستههام ...
اما میدونی چیه؟ :) بعد از سالها ... دتس اوکی، اگه کسی نمیخواد تو زندگیم باشه، اگه کسی از هر چیزی در مورد من میترسه یا واسش سخته که وارد رابطه جدی باهام بشه، یا به نگرانیهام جواب بده یا اصلا اگه من به اندازه کافی خوب و قشنگ نیستم واسش ... دتس فاین :) خستهام، تمام این سالها با اورانالیز کردن و فکر کردن در مورد هر چیزی، سعی کردم از خودم ورژن بهتری از خودم بسازم، اما اگه ته دیدن این کوالیتیها و بمباران عشقی کردن هم تهش گوست کردنه دیگه چی بگم؟ :) نمیشه که همش اشکال از من باشه ... اگه مچ نیستم، اگه اینقدر سخته خواستنم و بودن کنارم ... فکر نمیکنم دیگه بشه کاری کرد :)
امروز صبح هم با چ قرار داشتم و از اینکه پشت بقیه حرف میزنه خوشم نمیاد! و منم باز ریختم رو دایره چون نظر یه پسر رو در مورد شرایطم میخواستم بدونم ... اما خب همیشه اونقدر واضحه که نیازی به اورشیر کردن نیست واقعا :)
راستش حتی دیگه نه باوری به آدم درست دارم و نه منتظر کسی هستم، خسته شدم ....
اما عیب نداره ... این روزا هم میگذره.
هوام باش یا ارحم الراحمین، من جز تو هیچکس رو ندارم ...