طبق معمول جواب پیامم رو بعد از دو سه ساعت داد و تنها چیزی هم که گفت طبق معمول گردن درد بود - هیچی نگفتم. نیمه شب که تلاش میکردم بخوابم، کرش کردم و از شدت غم و شاید عصبانیت زدم زیر گریه، قلبم سنگین بود و باز یه طومار اماده کردم که اگه پیام داد بگم هر کی که میشناسم موو این، نامزد و ازدواج کرده و حتی حامله شدن یه عده و من همچنان باید زور بزنم رفتار ادما رو کرک کنم و هر وقت اومدم تلاش کنم و دوست داشتن رو تجربه کنم، یه مشت ایموشنالی قفل کلا، نارسیست یا کسایی که برای ارضای egoشون بودن صرفا، یا سافتی [که وقتی یه ذره از زندگیمو تعریف کردم شروع کرد به گریه کردن و کل روز داشت گریه میکرد :/ طوری که کار من شده بود اروم کردن اون و از ابعادش هم بگذریم]. در نتیجه یبار میپذیرم که اشکال از منه و عبور میکنم از این فاز زندگیم هم! تو هم اینهمه پشن و انرژی [که نداری] رو نگه دار واسه کسی که میتونی واسش شواپ کنی و نمیخواد جواب پیامم بدی، میدونم خیلی کولی و امادهای بری [مثل تموم آدمای زندگیم] گوود فور می! برو.
به gpt پیام رو دادم و یه ورژن با اعتماد به نفسترش رو داد :) و بهم حق داد که حالم گرفته شه و این آدم در حدی که واسش convenient هست، هست و هر چیزی که هم که میگه که در حد شلو و سرفس لول و موو آن.
صبح داشتم به پادکستی که مهمون متیو هاسی بود گوش میدادم و میگفت وقتی با کسی اشنا میشی اونقدر انرژی که یو دنت مایند لوزیینگ واسش بذار و سریع گیواپ نکن [و دقیقا اشاره به این فکت که همه میخوان این دیفرنت و کول بنظر بیان].
خلاصه بعد از اون منتال کراش، وقتی پیام خشک و خالی گود مورنینگ داد - هیجانی نشدم و بعد از مدتی فقط یه قلب فرستادم و طبق معمول چیزی نگفت. هیچکدوم از اون حرفا رو نگفتم و شاید هم نگم، چون خسته شدم از زور زدن و غمگین شدن سر چیزایی که نیازی به توضیح نداره و واسه یه عده شاید خودکار انجامشون میدن، دلیلش هر چی که هست شاید مهم نیست دیگه. شاید واقعا دوست داشته شدن مثل یه نور یا گیفت خدادادی هست که من ندارمش. از بولی شدن تو بچگی بگیر تا اینکه انتظامات مدرسه بدون هیچ دلیل موجهی ازم متنفر بود تا پسرای همسایه که رو قیافهم کامنت میذاشتن و بنظر همه زشت بودم و باید حتما عنوانش میکردن. مگه میشه اینهمه تجربه یکسان خواسته نشدن داشته باشم و مشکل از خودم نباشه؟ :) دختر اسکینی با قیافه معمولی که بنظر کنترل زندگیش سالها دستش نبوده و دستاورد و هنر خاصی نداره و مقوله سن هم بهش اضافه شده، دختری که هیچوقت به آغوش گرفته نشده تا وقتی اونقدر حالش بد شد که یکی دیگه تایید کرد حالم خوب نیست ...
تو همون پادکست میگفت مثلا اگه یکی بعد از ۸ هفته گوستتون کرد، هی نگین دنبال closure هستم و همه چی خوب بود که، همین که رفت دتس یور کلوژر که همون رو بلد بود تو وجودش ۸هفته بودن بود!
با خودم فکر کردم این یه آدم رندومه تو زندگی من فعلا - کلا یه هفتهس تو زندگی هم هستیم و دو بار بیریفلی همو دیدیم. کسی که نزدیک به ۴۰ هست و نه ۳۰ حتی و الردی تو چندین رابطه جدی بوده تا الان و تو کالچری که تمرکز روی فردیت هست چه انتظاری دارم؟
از طرفی دیشب داشتم به این فکر میکردم که درسته که بنظر طبق تروماهایی که تجربه کردم و نوعی که توجه و دوست داشتن [!] واسم تعریف شده، جذب ادمایی میشم که یا avoidant هستن یا به نحوی سکیور نیستن ... اما چیزی که اسیب میزنه اینه که من از این مدل آدما انتظار رابطه سالم و رفتار درست و امن دارم و بهشون حق نمیدم باهام اونطوری برخورد بشه که میشه، در حالیکه روت قضیه جای دیگهس و مساله چیزی دیگه.
وقتی استوریمو لایک میکنه حتی به این فکر میکنم که همه اونایی که فالو کرده و رو مخمه [رسما هور واقعی] رو هم لایک میکنه؟ ایز دت ایون عه کوعسشن واقعا؟
خلاصه خیلی وقتا تو زندگیم تنها چیزی که نیاز داشتم، کمی صبور بودن و موو آن کردن بوده وقتی اضطراب دایمی راهی بود که بدنم و روانم فریاد میزد نباید اینجا باشی، نباید با این آدم در ارتباط باشی...
تو اینستا میچرخم و تموم پستهایی که موضوعش حس عدم تعلق به ادما و عدم تجربه دوست داشتنشون هست باهام رزونیت میکنن. غمگینم میکنه اما حتی از رفتن و رها کردن هم خستهام ...
خودت پناهم باش یا ارحم الراحمین ♥️